loading...
خط عشق
faryad بازدید : 6 شنبه 04 آبان 1392 نظرات (0)
 

تمام شدم .مثل برفی که اخرین چکه های لب شیروانی را می شمارد .دنیایی که وقتی درد و خوشحالیش

برات یکیه ،

مثل ادمای  بی روح  میونی که اخرین تلاششو میکند که به گودال نیستی آخرین چنگ رابزند ولی نا امیدانه فرو

میریزد .

 سخته  خیلی سخته  بفهمی برای دنیایی که ساخته بودی حالا دیگه  هیچی نیستی و فقط دور شدنت را ارزو

میکنند .

این سخترین چیزیه که باید بشنودی .

کاش میشد از دردی نوشت که قابل گفتن باشد .آرزوی رسیدنی که هر روز زمزمه قلبت بود ولی از روزی ترسیدی

که می دونستی می رسد و اونو دفنش کردی توی قلبت .

سخته دوست داشتنی که بهترین حالت را دور شدن و هجران بدوند . ولی از دردی که به جا موند و شکستی که

همه چیز را از بین برد نمی توان به راحتی گذشت

از دردی که دورن سینه ات سنگینی میکند و ارزویی که شکست و دستانی که منتظر ماند و قلبی که هنوز خون

الود و زخمیه .

دیگه اینجا حرفایی وقتی رونق داشت که بشد حرفی برای گفتن داشته باشی .

حتی فراق ولی وقتی فراق به یاس و نامیدی تبدیل میشد و ملزم به هجران میشی دیگه حرفی برای گفتن نمی

موند

 جز فرو خوردن تمام دردها و بسته شدن تمام حرفایی که روی سینه ام سنگینی میکند .

و حالا باید بری چون

به قولی :

من از درمان و درد و وصل و هجران

 

 

 

 

پسندم آن که جانانم  پسندد.

خدانگهدار


ارسال نظر برای این مطلب

کد امنیتی رفرش
اطلاعات کاربری
  • فراموشی رمز عبور؟
  • آرشیو
    آمار سایت
  • کل مطالب : 130
  • کل نظرات : 2
  • افراد آنلاین : 2
  • تعداد اعضا : 1
  • آی پی امروز : 38
  • آی پی دیروز : 0
  • بازدید امروز : 20
  • باردید دیروز : 0
  • گوگل امروز : 0
  • گوگل دیروز : 0
  • بازدید هفته : 20
  • بازدید ماه : 20
  • بازدید سال : 25
  • بازدید کلی : 3,333